معنی کاشف واکسن سرخجه

حل جدول

لغت نامه دهخدا

سرخجه

سرخجه. [س ُ خ ِ ج َ / ج ِ] (اِ مرکب) سرخزه.سرخژه. سرخچه. رجوع کنید به سرخژه و سرخو. دزفولی «سریزه »، گیلکی «سورخجه ». (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). نوعی از دمیدگی و حصبه باشد که بیشتر کودکان را بهم میرسد و آن جوششی بود سرخ رنگ و علامت آن تب دایمی و بدبویی نفس و اضطراب و بی خوابگی و تشنگی باشد. (برهان) (جهانگیری). حصبه. (محمودبن عمر):
در سرخجه بعد روز ثالث ترشی
زنهار مده وگرنه بیمارکشی
در تنقیه سعی کن بروز اول
رگ زن چه دویم بود اگر تیزهشی.
یوسفی طبیب (از جهانگیری).

فرهنگ عمید

سرخجه

بیماری ویروسی که باعث ایجاد تب، تورم غدد و بروز دانه‌ها و لکه‌های سرخ‌رنگ روی پوست صورت و دیگر قسمت‌های بدن می‌شود و عوارض آن بیش‌تر از سه روز طول نمی‌کشد،

فرهنگ فارسی هوشیار

سرخجه

جوششی باشد سرخرنگ که بیشتر بر اندام اطفال پدید آید، سرخژه

اطلاعات عمومی

کاشف واکسن هاری

لویی پاستور

فرهنگ معین

سرخجه

(سُ خِ جِ) (اِمصغ.) بیماری ای حاد و ساری که با دانه های سرخ رنگی روی پوست همراه است، سرخک.

معادل ابجد

کاشف واکسن سرخجه

1406

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری